چون مطالبی که دارم موجب جنگ و جدل میشه با اینکه جالب نیست به ناچار اینو میذارم
از آن زمان که رفتی مدتی میگذرد ولی هنوز هنوز یاد چشم هایت شب ها در دلم غوغایی به پا می کندهیچ وقت نمی توانم نگاهت را فراموش کنم و حرف هایی که در آن روز تابستانی زیر نور خورشید برای آخرین بار شنیدم ؛ چقدر آدم ها راحت همدیگر را فراموش می کنند ولی نمی دانم چه کسی یاد تو را از دلم خواهد شست . مدت هاست که شب و روز ندارم ؛ دنیا برایم فقط رنگ سیاهی پیدا کرده و فقط شب روز می کنم تا دوباره وقت خواب به چشمانت شب بخیر گویم .نمی دانم چرا رفتی ، چرا از اول آمدی ؟ چرا سوزاندی و چرا در آن شب ان دوست خاکسترم را به باد داد ؟ سنگدل بودن این قدر راحت است ؟! حتی خبری هم نگرفتی؟
نگفتی کسی که من وارد زندگیش شدم ، من عاشقش کردم ، حال چه خاکی را بر سر می ریزد حتی نگاه نکردی که از دوری تو چگونه موهایش دونه دونه سفید شد.چگونه همه اون لبخند ها تبدیل به اشک هایی شد که در باد و باران به قاصدکی سپردم تا پیش تو بیاید و حال ِ دل ِ تنگم را برای تو بازگو کند. هیچ وقت نتونستم باور کنم که دستان تو در دستان فردی دیگر است. یادت هست گفتی که هر کاری که دیگران انجام میدهند مجبور نیستی انجام دهی ولی خود ان هارا خیلی وقت است انجام میدهی؛ دیدی که چه راحت مرا تنها گذاشتی و فقط برایم یک دل مرده و یک پیری زودرس به یادگار گذاشتی.امیدوارم که خدایت ببخشایدت !
وجدان و غیرت گوهر گم شده ای میان دست های آدم ها شده است. ای کاش کمی هم به دنبال به دست آوردن گم شده ها می رفتیم. ای کاش رسم وفا را از بی وفایی روزگار می آموختیم ؛ ای کاش کمی هم عاشق بودیم.ای کاش کمی لبخند هایمان منحصر به ارزش و مقام انسان ها نبود . ای کاش آدم ها را به خوشی های روزگار نمی فروختیم .
نمی دانم کدامین ارزش و کدامین مقام چشمان تو را فریفت که قلب عاشقم را به باد و باران سپردی.به کدامین گناه زندگی ام را تباه کردی....
هنوز اون صدای دلنشینت تو گوشمه وقتی که گفتی هرگز با تو کاری ندارم لعنت به عشق ...
لعنت به دوست داشتن... نفرین به تو نفرین به من ..نفرین به من بخاطر اینکه هیچ وقت باورم نشد که قلب تو برای کس دیگری میتپد هیچ وقت باورم نشد رقیبان خنجر بی وفایی عشق تو را را بر دلم خواهند کوبید چه ساده گذشتی و چه ساده دل عاشقم را به خوشی های روزگار فروختی.. باورم نمیشود دستان تو در دستان فرد دیگری ست و قلب تو برای کس دیگه ای میتپد...چه زود خودت را باختی چه زود مرا سوزاندی ای کاش خدا بخواهد و عاشق شوی و بدانی کسی که کسی که پنج سال با رویای تو می زیست دیگر دوست ندارد تو را تماشا کند چون از چشمان هوس باز تو بیزار است
فرقی نداره وقتی ندانی و نمی بینی ولی موقعی تمام غصه ها زیاد میشه که میدانی و میبنی ولی هیچ کاری نمیتوانی انجام دهی ... سکوتم نشانه رضایتم نبود سکوتم نشانه نادانی هم نبود اگر گله ای نکردم اگر چیزی نگفتم به خاطر این که دلم اهل شکایت نبوده ونیست ...
چه راحت گذشتی حتی سراغی هم نگرفتی که چگونه روزگارم را باید بدون تو بگذارنم ؟
ایا میدانی که عاشق کشی بزرگترین گناه است؟ میدانی؟
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مارو گذاشتین سر کار؟؟؟؟نه به اون فحشایی که دادین نه به این
پستتون که اشک آدمو در میاره.....یه جورایی آدم درمورد شما
دچاردوگانگی میشه...
من که فحش ندادم دیدین راس میگن خانوما روحیه انتقاد پذیری ندارن!!!
موندیم انتقاد کنیم یا تعریف
الهیییییییییییی
بسته دستمال کاغذی تموم شد...
اگه روحیه انتقاد نداشتیم که جوابتونو میادیم...
با تعریفات باید انتقاد کنی ازشون البته خویشتن داری مهمه:دی